معنی هیئت منصفه
حل جدول
ژوری
فرهنگ فارسی هوشیار
منصفه در فارسی مونث منصف: داد مند (اسم) مونث منصف یا هیئت (هیات) منصفه. در بعض جرایم سیاسی و جز آن گروهی بتعداد معین از افراد عادی طبق قانون در دادگاه شرکت می کنند و پس از ختم دادرسی با هیئت داد رسان بمشاوره می پردازند و نظر خود را اظهار می کنند. این نظر جنبه مشورتی دارد و حکم قطعی با داد رسان دادگاه می باشد (رجوع به قانون هیئت منصفه شود) (اسم) مونث منصف
هیئت
شکل و صورت، کیفیت
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی آزاد
هَیئَت، حالت و صورت و کیفیّث هر چیز، گروهی خاص (مثل هیئت دولت هیئت اعزامی، هیئت نمایندگان، هیئت علماء...)، علم ستاره شناسی، و در فارسی ایضاً: اندام و هیکل،
هیئت جدید
هَیئَت جدید (علم)، از قرن ها قبل از میلاد تا اواخر قرن پانزدهم (خصوصاً قرن شانزدهم) عقیده عموم بر ثابت بودن زمین و حرکت خورشید بود و با وجود صراحت قرآن بر حرکت محوری شمس و حرکت شمس و قمر و ارض و سائر نجوم، علم هیئت مبتنی بر قواعد بطلمیوسیّه بود تا اینکه از اواخر قرن پانزدهم ببعد ریاضی دانها و منجمین جدید قدم بعرصه علوم گذاشتند و مع مخالفت کلیسا و توده جهلاء و کهنه پرستها، بطلان قواعد سابقه را مکشوف و هیئت جدید یا نجوم و ستاره شناسیِ مبتنی بر قوانین علمی و اکتشافات تلسکوپی را بعالم عرضه داشتند. از جمله این مؤسسین عبارتند از: 1-کپرنیک (بذیل نامش در ردیف کاف مراجعه شود)، 2- براهه (1601-1546) Tycho Brahe منجم شهیر دانمارکی 3-کپلر (بذیل نامش در ردیف کاف مراجعه شود) 4-گالیله (1642-1546) Galhleo Galilei ریاضی دان و منجم ایطالیائی که از مؤسسین هیئت جدید میباشد و اولین تلسکوپ را ساخت و بکار برد و علی رغم مخالفتها و تهدیدات و محاکمات کلیسا، عقائد علمی خود را در باره گردش زمین و سایر ستاره ها منتشر ساخت 5-نیوتن (بذیل نامش در ردیف نون مراجعه شود)،
فرهنگ عمید
کیفیت، شکل، و صورت چیزی، حال، شکل، صورت،
عده و دستهای از مردم،
(نجوم) علمی که دربارۀ ستارگان بحث میکند، ستارهشناسی،
* هیئت دیپلماتیک: تمام سفیران و اعضای سفارتخانهها در پایتخت یک کشور، کوردیپلماتیک،
* هیئت منصفه: (حقوق) گروهی که طبق قانون در دادگاه حاضر شده و پس از مشاهدۀ جریان دادرسی به بیگناهی یا گناهکار بودن متهم رٲی میدهند،
منصفه
مُنْصف
مترادف و متضاد زبان فارسی
حالت، نهاد، وضع، ریخت، شکل، شکل، صورت، ظاهر، قیافه، نشان
فرهنگ واژههای فارسی سره
دسته، ریخت، گروه
نام های ایرانی
پسرانه، شکل، ساختار و صورت ظاهری هر چیز یا هر کس
لغت نامه دهخدا
فارسی به عربی
هیئه المحلفین
معادل ابجد
680